به نام خدا.
انشا درباره ی همسایه ای به نام هلما
وی به مناسبت آغاز هفتمین سال وبلاگ نویس شدن خود یک پست (link) منتشر و از همراهی ماها تشکر کرده است؛ من هم تصمیم دارم به عنوان یکی از بهترین دنبالکنندگان وی، این پست را تقدیم کنم. ( از همین رو! از بقیه رفقای مشترک از رامین و نسرین گرفته تا یسنا و محبوبه و فرشته و خورشید شب و باقی از شرق و غرب کشور پهناورمان ایران دعوت میکنم آنها نیز با این کار وی را خوشحال بکنند. اگر نوشتید لینکش رو زیر همین پست قرار بدهید)
خب به نام خدا.
انشا درباره ی همسایه ای به نام هلما
نمیدونم نظرم قضاوت است یا صرفا اونچه که درمورد هلما حس میکنم. اول اینکه بدون تعارف میتونم بگم هلما یکی از وبلاگ نویس هایی است که خوشحالم بخاطر خوندنش و مصاحبت کردن باهاش. (هر چند خیلی طول کشید تا با جملات درهم و برهم پست هایش ارتباط برقرار کنم)
شاید براتون جالب باشه که بگم هلما یکی از واقعی ترین شخصیت های بیان هست که لای پست ها و مخصوصا جوابهایی که به کامنتها میده میشه درکش کرد.
میدونید آدم از لحن حرف زدن، لحن نوشتن هم میتونه بفهمه که اونی که اونور دنیا پشت مانیتور نشسته و مینویسه حرفاش چه بویی میده، من از کلمه به کلمه نوشته های هلما یه دل پاک رو فهمیدم، یه دوست خوش مشرب با تن صدای بالا، از اونا که توی خیابون بلند بلند حرف میزنن، یه خانم که داره بزرگ میشه ولی به بچگی هاش رو دلبسته است.
بعضی وقتا که به بیان و آدماش فکر میکنم خودم رو به هلما شبیه تر از بقیه میبینم. منم مثل هلما یه آدم راحتم، راحتی که برا خودش چهارچوب داره و ته دلش هیچی نیست. منم مثل هلما مرزبندی قومیتی و زبانی رو نمیفهمم. منم مثل هلما زندگی رو دنیا رو پیچیده نمیبینم.
هلما یه دختر معمولا پر انرژی و شاده که همیشه هوای رفقای مجازی خودش رو داره. بیشک موفقیت های تو و پیشرفتت در این جا من رو بیشتر از هر کسی خوشحال میکنه.| پ.ن: هر کی یه عبارت بهترین دنبالکنندگان ایراد بگیره خودش خودشیفته است. تمام
درباره این سایت