اشاره
یادداشت فاطمه صادقی درباره پایان اصلاحطلبان را مطالعه کردم. متن باعث این تصور میشود که نویسنده فردی بدبین به اصلاح طلبان و اصولگرایان است و هر دو را قدرتدوست و بی حزم میداند تا به راحتی بتواند اعلام کند تی نو در راه است. اما محتوای تحلیل او را در چهار زمینه حلاجی و مرتب کردم تا راحتتر حرفهایش را بررسی و بفهمم. (متن اصلی در: fihmafih.blog.ir)
ماجرای نجفی
- میترا استاد، کاری سترگ را به انجام رساند: نجفی را وادار کرد از دوگانگی دست بردارد. تزل و دوگانگیِ ذاتیِ اصلاحطلبی که از حاکمیت دوگانه در بالا تا دوگانگی در پایین یعنی زندگی شخصی را دربرمیگیرد، در این ماجرا بهخوبی از پرده برون افتاد. در این تراژدی، ضدِّ قهرمانِ مبتلا به اسکیزوفرنی جنسی-یِ حاد، همچون هر تراژدی دیگری، با حذف قهرمان زنده ماند.
- اصلاحطلبان هم دیگر به زندان نخواهند رفت، چون قهرمان نیستند.
- پایان تراژدی به معنای پایان دغدغههای مصنوعِ اصلاحطلبانه است که این جریان با اتکا بر آنها خود را سامان داده است.
اعتراضات دی ماه 96 و مواضع اصلاحطلبان
- موضع اصلاحطلبان نسبت به اعتراضات 96 این بود که مردم معترض، عدهای لات و لوت با جیبهای خالیاند.
- به نظر آنها، معترضانِ مشروع عبارتند از افرادی با حسابهای بانکیِ پر و پیمان که طبعاً جلوداری اصلاحطلبان را بپذیرند و کلیت نظام ی را زیر سؤال نبرند.
- دیماه 96 مواضع اصلاحطلبان در محکومیت اعتراضات نشان از چرخش تمامعیار به سمت قدرت داشت.
- شعار دانشجویان در دی 96 در مقابل دانشگاه تهران، پایان تراژدی را اعلام کرد: «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!».
جریان اصلاحات
- جریانات یِ بیریشه، در وقت خطر آزمون خود را پس میدهند.
- زمان آن رسیده که با شجاعت تصدیق کنیم اصلاحطلبی بهرغم برخورداری از پشتوانهی اجتماعی گسترده، از آغاز جریانی بیریشه و بیهویت بود و لذا آن پشتوانه را هم به باد داد.
- اصلاحطلبان شامل همهی گروههای ریز و درشتی که این لقب را یدک میکشند، بیتاریخ و بیهویت بودند.
- جامعه به واسطهی وعدههای اصلاحطلبان به آنها بهعنوان شوالیههای «گذار به دموکراسی» دلبسته بود.
- آنها با رانتجویی و تصرفِ فرصت طلاییِ پدید آمده پس از انتخابات دوم خرداد 76 بهعنوان نقطهی تلاقیِ نیتیهای اجتماعی و یِ پساانقلابی، به قدرت رسیدند.
- قابلیتهای نظری و عملیِ اولیهی این جریان در بسیج نیروهای اجتماعی بیش از آنکه حاصل پویاییهای درونی این جریان باشد، عمدتاً به مدد بهرهجویی از فرصتهای اقتصادی، حضور در قدرت و نهادهای وابسته به آن و نیز حذف سیستماتیک دیگر گروههای ی در سالهای پیش و پس از دوم خرداد حاصل شد. شاهد این امر اینکه با بیبهره شدن تدریجیِ اصلاحطلبان از رانت قدرت پس از 84، توان نظری و عملی این جریان نیز بهتدریج افت کرد.
-
اصلاحطلبی بهتدریج رنگ اصولگرایی را به خود گرفت و تقریباً به همهی آن صفاتی آراسته شد که پیشتر، تقابل با آنها توجیهی برای حضور در قدرت محسوب میشد: فساد، انحصارطلبی، سوء استفاده از قدرت
- اصلاحطلبی با بحران هویتی عمیق دست به گریبان است.
- مشکل اصلاحطلبی در همهی این سالها انتخاب بوده؛ نه انتخابات.
جریان اصولگرا
- جریان اصولگرا که همواره هم به لحاظ نظری و هم عملی از اصلاحطلبان بهمراتب کوتاهقدتر بوده، برای ادامهی حیات خود ضمن تلاش برای کنترل رقیب، سخت به همزیستیِ انگلی با آن وابسته بوده است. برخی از مجربترین و یترین اصولگرایان همچون حبیبالله عسگر اولادی بهرغم تأکید بر اختلافات عمیق ی، در باطن از حضور مهارشدهی اصلاحطلبان در قدرت هواداری میکردند. زیرا می دانستند که تنها از این طریق، سلطهی مافیایی آنها تداوم خواهد داشت.
- در میان اصولگرایان به حسبِ ماهیت این جریان، افراد دوراندیش همچون عسگراولادی کمشمار بودهاند.
- بیشتر اصولگرایان ترکیبی از کمهوشی ی، کوتهبینی و فرصتطلبی محض را در خود جمع کردهاند.
- [با پایان اصلاحات]منازعاتِ در این جناح بر سر قدرت خشن و خونین است.
ت ورزی ناممکن و ممتنع شده است.(حجاریان)
- درست این است که دوگانگی ناممکن شده است؛
- عصر حاکمیت دوگانه در همهی معانی شخصی-ی به سر آمده است.
- چالش بزرگِ اصلاحطلبان این است که اصلاحطلبی راهی به قدرت ندارد، چون دیگر نیازی به آن نیست.
- اکنون ماییم که باید تخیلمان را از اصلاحطلبی آزاد کنیم.
- فصل انتخابات پایان گرفته و فصل انتخاب از راه رسیده است.
- تی نو در راه است.
درباره این سایت