همیشه فکر میکردم به تنهایی میتوانم از پس هرکاری که شروع میکنم بربیایم. میگفتم شخصا تجربه میکنم تا منت کسی هم بالای سرم نباشد. اگر زمین خوردم دستم را به زانوانم میگیرم و یاعلی گویان بلند میشوم. مدتیاست اما متوجه شدهام، نه! از یک جایی به بعد فقط در حال درجا زدنم. امروز هم مطمئن شدم احتیاج به کسی دارم که مستقیم کمکم کند.
وقتی کسی که مثل یک پزشک، حنجرهی متنم را معاینه میکند تا چرک نداشته باشد و اگر داشت نسخهی حکیمانه میپیچد مثل امروز که دو ساعت تمام، سر متنم وقت گذاشت غصهی آن سالهایی را میخورم که سر خود کارم را پیش میبردم.
میدانم که قطعا خدا باید چنین آدمهایی را سر راهمان بگذارد. یک مربی که یاد بدهد با اعتماد بهنفس کارت را ادامه بدهی و کارهایت را نهتنها تشویق، که حمایت هم بکند. هزینهی دومی را هر مربیای نمیدهد. چرا که اعتبار چندین ساله خودش را به میان میگذارد. منبع
چون گرفتت پیر، هین تسلیم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
صبر کن بر کار خِضرت بی نفاق
تا نگوید خضر رو هذا فراق
چون گزیدی پیر، نازک دل نباش
سست و ریزیده چو آب و گل مباش
درباره این سایت