روزی به من فرمودند: دلم میخواهد رژه ارتشیان را در برابر امام ببینم؛ عرض کردم هم اکنون ارتشیها در کوچهاند و چند لحظه دیگر رژه آنان شروع میشود. آمدیم پشت در منزل و من در را باز کردم و ایشان مدت طولانی به تماشای رژه ایستادند و مکرر به من میفرمودند: چقدر جالب است.» |link|
خاطرهی همدانی مترجم «المیزان» از علامه طباطبایی
پ.ن: مطلب طولانی بود. ولی انتخاب من قشنگ بود. تیتر هم که دیگه عالی
پ.ن: حالتون چطوره دوستا؟ :) سلام به همه
درباره این سایت