در روایتی امام‌صادق(ع) می‌فرماید: زنی بیابانی وارد مدینه شد و با پیغمبراکرم(ص) برخورد کرد. دید پیامبر(ص) دارد غذا می‌خورد. «وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَى الْحَضِیض»؛ دید ایشان روی سنگ یا زمین نشسته و مشغول غذا خوردن است. «فَقَالَتْ یَا مُحَمَّدُ وَ اللَّهِ إِنَّکَ لَتَأْکُلُ أَکْلَ الْعَبْد»؛ تعجّب کرد و گفت: مثل بنده‌ها نشسته‌ای و سفره‌ات را پهن کرده و غذا می‌خوری؟ تو آقایی! تو مولایی! چه مولایی بالاتر از تو! «وَ تَجْلِسُ جُلُوسَه»؛ امّا به سبک بنده‌ها نشسته‌ای؟! «فَقَالَ لَهَا رَسُولُ‌اللَّهِ(ص) وَیْحَکِ! أَیُّ عَبْدٍ أَعْبَدُ مِنِّی»؛ وای بر تو! چه بنده‌ای بنده‌تر از من؟!

 

اگر انسان جایگاهش را در این عالم بداند و رابطه‌اش را با این نظام بفهمد، جز این روشی که پیغمبراکرم(ص) داشت، روش دیگری را برای خودش انتخاب نمی‌کرد. سرّ رفتار پیغمبر این بود. می‌دانست بنده است. هیچ‌وقت از بنده، آقایی نمی‌آید؛ آقایی فقط برای یک موجود است و بس. این باید در روح انسان جا بیفتد که من کسی نیستم، هرچه هست او است. |more|

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود رایگان کتاب چگونه هر کسی (شخصی) را عاشق خود کنیم؟ فاروق رضوان Cloudy Moments منابع آزمون دکتری حقوق وارش software99 Shawn میرزانوشت thesquare Melissa