الی خانوم در حالی که قد[قید] دیدن مجسمه ازادی و وال استریت و یادبود ۱۱ سپتامبر و همه رو زده بود طلبیده شد.اونم با همراهی یک دختر ایرانی خوب
الی خانوم یخخخخ زده از صبح.بیرون بوده و هزار تا چیز دیده.هزار تا درخت کریسمس قشنگبه دختر بی پروای وال استریت و گاو وال استریت و پل بروکلین و ساختمان فدرال و تجارت جهانی و مجسمه آزادی و همه عکس گرفتهحداقلش اینه که الان دیگه خجالت نمیکشم برای خونه مجسمه آزادی صوغاتی[سوغاتی] گرفتم اما خودم ندیده بودمش
از صبح ور ور ور حرف زده که نکنه یک دقیقه از مهلت فارسی حرف زدنش با یه دختر مشابه ایرانی از دست بره و هی چرت و پرت گفتهدوست ایرانی مدام خندیده و الی خانوم بیشتر انگیزه گرفته که چرت و پرت بگه
حسای زیادی دارم این روزا
خیلی زیاد و قاتی.
غمگین نیستم.یه ذره برنامه ها و فکرام قاتی شده.اولویت های مقطعی و لحظه ای و حتی طولانی مدتم
مهاجر زیاده شده و تمام نیویورک پره از مسلمونای دستفروش و دکه دار که ساندویچ و نون میفروشنخیلییی زاد.خیلی زیااااد.هر چی کارای کارگری و نگهبانی و فروشندگی دست سیاه پوستات کارای دستفروشی و دکه داری و خورده ریز فروشی و مغازه های کوچیک دست خاورمیانه ای ها با قیافه هایی شبیه جنوبی های ایران شایدامشب از یه دست فروش پرسیدم اون پایه های شارژی که نور میدن تو این کریستالا مستطیلیشم دارین؟ گفت نهچندین متر اون ور تر دیدم یه مردی خودشو دوون دوون رسوند به من گفت تو یکی از اون دخترایی هستی که دنبال پایه مربعی برای کریستال میگشتی؟ گفتم آرهگفت پیدا کردم برات! قیمتش فقط دو دلار بود. منم نمیخواستم بخرم فقط پرسیده بودم که اگه داره ببینم چه شکلی کار میکنه و قشنگیش می ارزه به خریدن یا نهگفتم من سوال کردم اما الان نمیتونم برگردم دوبارهمرده رفتدل منم اب شد و ریخت کف خیابون قندیل بسته ی شب عیدعزیزم.عزیزمهمه عزیزان من.حتی اون زنه که ازش دستکش خواستم و نداشت.زن دستفروش چشم بادومی پیر و مریضنمیدونم دلیل عاقلانه ای داشتین که شهر و کشور و زندگی خودتونو ول کردین اومدین توی این شهر شلوغ که مهد تولید و مصرف و سرمایه داریهنمیدونم اما دل من هیچ وقت بی تفاوت نیست.حداقل به ادمای سبزه خاورمیانه. چرخ تاریخ و دنیا تا همیشه این طوری نمیگرده.همون طوری که یه روزی این شکلی نبودخدا ریشه ظلم رو بکنهدست خدا پناه و نجات دهنده هر کسی باشه که ریشه اش کنده میشه به هر دلیل
کاش آدما هم عاقل تر باشن.کاش بدونن که خیلی از دهلا صداش از دور خوشه یا حداقل برای هر کسی صداش خوش نیستکلبه حقیر و درویشی اما با فکر و خیال راحت و با غرور خیلی بهتره از اوارگی و حقارت و ترس
فکر میکنم ادما همه دوان به دنبال آزادی.آزادی ای که مطلقش هیچ جا نیست و نمیتونه که باشه اصلا شایددنبال برابری اما حتی یه ذره هم که شده بعضیا برابرترن همیشهیه جای دنیا رسما و علنا اسیری و یه جای دیگه دنیا ازادی اما حواست باشه که شاید تعریف ازادی داره بهت تزریق میشه توی این دنیای پر از رسانهمنظورم اصلا ی نیست.منظورم اینه که وقتی میری یه چیزیو میخری یا بچه ات رو یه مدرسه میذاری یا هر کاری میکنی مطمئنی که خودت تصمیم گرفتی و غیر مستقیم تصمیم توی ذهنت تزریق نشده؟
نمیدونم
پ.ن: این کلیپ تصویری کوتاه درباره اثر تبلیغات هم مرتبط با بخش پایانی مطلب، قابل پیشنهاد است.
مدت زمان: 3 دقیقه 22 ثانیه
درباره این سایت